خانواده همانند عمارتی است که زن و شوهر ستونهای آن را تشکیل میدهند و فروریختن هر ستون، استحکام و استواری عمارت را دچار تزلزل و گسستگی میکند. فرزند میتواند به مثابهی روح خانواده تصور شود که در سایهی او محیط خانواده از گرمی و عشق بیشتر برخوردار میشود. وجود فرزند، مرواریدی است که مایهی جلال و رونق خانواده میگردد. بر پدر و مادر لازم است تا با ازخودگذشتگی و ایثار، این شمع دلافروز را گرمی بیشتر بخشیده و به اتفاق از خاموشی و سردی آن جلوگیری کنند. طلاق هرگز پدیدهی دلپسند و زیبایی نبوده و نیست. در دوره روانشناسی کودک عنوان شد طلاق یک فاجعه است و ضمن تخریب بنیاد خانواده به کودکان طلاق و نسل آینده ناشی از جریان خسران جبرانناپذیری وارد میکند گه اگر جلوی این خسارت گرفته نشود، جامعه دچار مشکلات جدی خواهد شد. بنابراین باید تا جایی که ممکن است از طلاق که آفت بنیاد خانواده است پرهیز کرد تا از عوارض ناشی از آن بر جامعه و به ویژه آثار شدید روحی آن بر فرزندان که بسیار ناهنجار و نامطلوب است جلوگیری شود تا کودکان قربانیان این اتفاق نباشند.
طلاق در دنیای کودکان
طلاق برای کودکان پراسترس، ناراحتکننده و گیجکننده است. در این دوره روانشناسی بیان شد ممکن است کودکان برای اینکه زندگی آنها به چه صورت درخواهد آمد دچار اضطراب و درگیری فکری شوند و به دلیل نقطهنظرهای والدینشان احساس عصبانیت نسبت به آنها پیدا کنند. مسئله طلاق امری مهم شمرده میشود و از نظر هیچ کدام از اعضای خانواده آسان نیست، با این حال والدین میتوانند در این مورد به گونهای رفتار کنند تا این شرایط برای فرزندانشان قابل تحملتر شود.
تأثیرات طلاق در کودکان
– ایجاد زمینههای وسواس که تکرار بدون اراده و افراطی اعمال و کارهای روزمره است.
– بروز افسردگی: در این نوع بیماری، فرد فاقد احساس لذت یا درک کمتری از زندگی روزمره است و دچار بیاشتهایی و خستگی مداوم میشود.
– ایجاد اضطراب: در کودکان حالتی شبیه به احساس ترس، نگرانی و تشویق به وجود میآید. در این بیماری علائم ترس از آینده در رفتار کودکان مشهود است. آنها با توجه به سستی مبانی خانواده از تفکر در مورد برنامهریزی مدون برای حرکتهای دستهجمعی و گروهی وحشت دارند.
– ایجاد روحیه پرخاشگری: این اتفاق نتیجه محرومیتهای مداوم از مهر و محبت پدری است. در این نوع اختلال چون کودک امکان مذاکره حضوری و مستقیم و متقابل با پدر یا مادر خود را نمییابد و همچنین سوالهای خود را بیجواب میبیند، روحیه پرخاشگری در او به وجود میآید.
– بیقراری: این اختلال با شدت و ضعف در کودکانی که شاهد جدایی والدین خود بودهاند مشاهده میشود. حالتی که فرد در مقابل هر گونه عاملی تحریکپذیر است یعنی حتی در مقابل محرکهای ضعیف واکنشهای شدید نشان میدهد.
– حسادت، سوءظن و سماجت، در کودکانی که والدین آنها از یکدیگر جدا شدهاند با شدت بیشتری مشاهده میشود. این گروه از کودکان در مقابل همراهان و همسالان خود حساسیت بیشتر و زیاده از حد نشان میدهند.
– پسرانی که نزد پدران یا دخترانی که نزد مادرشان بزرگ میشوند نسبت به بچههایی که با پدر یا مادر غیر همجنس خود زندگی میکنند وضعیت بهتری دارند.
– ایجاد حس گناه در کودک: گاهی کودک در جدایی والدین احساس گناه میکند و فکر میکند چون شیطنت زیادی داسته پدر و مادر را اذیت کرده، والدین آنها جدا شدهاند.
– کمبودهای عاطفی: کودکی که از پدر یا مادر جدا شده، از مهر نوازش دو طرف سیراب نیست اغلب با تشنگی عاطفی مواجه است.
واکنش کودکان به جدایی
از آنجا که کودکان پیشدبستان مهارتهای لازم کنار آمدن با تغییرات را ندارند، احتمال بروز مشکلات ناسازگاری در آنها نسبت به کودکان بزرگتر بیشتر است و خودشان را به شدت گناهکار میدانند. در سن شش تا هشت سالگی این احساس گناه کمتر دیده میشود ولی احساس غمگینی بسیاری را به دلیل از دست دادن یکی از والدین تجربه میکنند. کودکان ۹ تا ۱۲ سال به نحوی بهتر طلاق والدین را درک میکنند و سازگاری بهتری دارند. در این دوره روانشناسی همچنین عنوان شد عکسالعمل دختران و پسران نسبت به این موضوع متفاوت است. دختران معمولا گوشهگیر و مضطرب میشوند ولی پسران پرخاشگر میشوند و سعی میکنند از اطاعت سر باز زنند.
نقش والدین در کاهش صدمات روحی کودک بعد از طلاق
در این دوره روانشناسی کودک راهکارهایی برای کاهش آسیبهای روانی در کودکان بعد از جدایی والدین ارائه شد، از جمله:
۱- صحبت با فرزندان قبل از طلاق و توضیح دلایل آن
۲- ایجاد ثبات در خانه و توجه بیشتر به نیازهای بدنی و روحی و روانی فرزندان
۳- این اطمینان را به کودک بدهند که پس از جدایی هم همیشه از وی حمایت میکنند.
۴- کمک به کودکان برای مهار کردن نگرانیهای مرتبط با طلاق، از جمله پریشانی و سرزنش
۵- کمک به کودکان به منظور ابراز خشم خود در ارتباط با طلاق
۶- والدین به اطلاع کودک برسانند که آنها را دوست دارند و اینکه هم والدین و هم کودکان نیاز به زمان دارند تا کارهایی را که زمان میبرد انجام دهند.
۷- گاهی کودکان را در مسائل اجتماعی که از آن لذت میبرند شرکت دهند.
۸- بدانند که کودکان نیاز به موعظه و نصیحت دارند.
۹- هوشیارانه آگاه باشند که کودکان در صورت امکان نیاز به برقراری ارتباط با پدر یا مادر خود دارند.
۱۰- پیش از آغاز تشکیل خانواده دوم، وظایف خود را نسبت به خانواده اول فراموش نکنند.
۱۱- والدین اجازه ندهند در فعالیتهای روزمره فرزندشان همچون انجام تکالیف مدرسه، فعالیتهای فوق برنامه و ارتباط با دوستان و فامیل خللی ایجاد شود.
منبع: omidanacademy