احساس حقارت از لحاظ واکنشهای رفتاری دو گونه تاثیر دارد هم تاثیر مثبت هم تاثیر منفی. برخی افراد از آن برای کسب موفقیت استفاده میکنند ولی برخی دیگر تسلیم آن میشوند، اما هر دو واکنش دو درجه مختلف از احساس حقارت هستند.
ژان پیاژه، روانشناس مشهور، در اینباره میگوید: به نظر روانشناسان هیچ مرد یا زنی نمیتواند بطور کامل از عدم تعادلی که منجر به نشانههای روانی عقدۀ حقارت میشود، فرار کند. ولی این عدم تعادل گاه سبب رسیدن به موفقیتهای بزرگ میشود. به عبارت دیگر، بعضی پیروزیها را ممکن است نتوان بدون محرک قوی احساس حقارت بدست آورد.
افراد هنگام رو به رو شدن با اتفاقات جدید یا تلاش میکنند حالت دفاعی بگیرند و برخوردی با آن نداشته باشند یا موقعیت خود را تغییر بدهند. برخی گاهی ممکن است حالت تهاجمی به خود بگیرند که زیاده روی در این حالت تهاجمی منجر به ایجاد احساس برتری در فرد میشود. فرد مبتلا به عقده حسادت یا برتری به دلیل برتر پنداشتن خود، برای نمایش شخصیت خود به دیگران تلاش زیادی برای کسب قدرت میکند.
تا زمانی که فرد در وجود خود احساس حقارت میکند، این احساس میتواند مانند یک عامل انگیزشی عمل کند و فرد را به سمت تلاش و فعالیت مضاعف، در نتیجه کسب موفقیت و پیروزی و پیشرفت هرچه بیشتر رهنمون کند. اما زمانی که احساس حقارت تبدیل به عقدهی حقارت میگردد حالت انگیزشی و هدایت کنندهی آن از بین میرود.
آلبرت آدلر، میگوید: احساس حقارت ممکن است هم اشخاص سالم و هم آنهایی را که دچار عقدۀ حقارت هستند وادار به فعالیت کند. منظور این است که برای اشخاص سالم رسیدن به هدف، احساس برتری بوجود میآورد. ولی کسی که دچار عقدۀ حقارت است، هرگز موفق نمیگردد و حتی با رسیدن به هدفهایش نمیتواند بر احساس ناتوانی و بیکفایتی خود مسلط شود.
تبدیل احساس حقارت به عقدهی حقارت
بعد از تبدیل احساس حقارت به عقده حقارت، حالت سازنده بودن آن از بین میرود و به قدرت مخربی تبدیل میشود که ممکن است عواقب وحشتناکی مانند جنایت یا خودکشی داشته باشد.
ژان پیاژه عقیده داشت افراد مبتلا به عقده حقارت احتمالا سعی خواهند داشت جوانبی را که ایجاد کنندهی این عقده در آنها میشود از چشم دیگران پنهان کنند و حتی آنها را از ذهن خود پاک کنند و برای جبران آن وانمود میکنند از هر کس دیگری بالاتر و برتر هستند. اما باطنا میدانند این چنین نیست و هیچ اعتمادی به خود ندارند. معمولا برای شخصی که دچار عقدۀ حقارت است، دنیا جای ستیز و دشمنی است و این افراد هرگز از روابطی که با دیگران دارند راضی نخواهند بود.
علل ایجاد کنندهی احساس حقارت در کودکان
رفتار سختگیرانهی والدین
مهمترین دلیل ایجاد احساس حقارت و خودکمبینی به دوران کودکی فرد و رفتار والدین باز میگردد. وقتی کودک در مقابل دیگران به ویژه همسن و سالان خویش با رفتار پرخاشگرانه و توهین آمیز والدین خود مواجه میشود، و این رفتار را اطرافیان هم در پیش میگیرند، کودک شروع به احساس حقارت میکند.
کودکانی هم هستند که اعتماد به نفس بالایی دارند و بسیار به خود متکی هستند و در مقابل مشکلات استقامت زیادی نشان میدهند اما باز هم والدین با رفتار نامناسب و تخریبگرانهی خود این اتکا به نفس را از کودک میگیرند و زمینه ساز احساس حقارت در او میگردند.
گاهی اوقات این احساس حقارت با حسادت همراه میگردد که نتیجهی آن فقط احساس حقارت بیشتر است و کم کم فرد دچار خودکمبینی میگردد. اما باید مراقب بود و با رفتار صحیح و کمک گرفتن از مشاور یا شرکت در کارگاه روانشناسی کودک این احساس را زود شناسایی کرده و از کودک دور کرد.
معلولیت کودک یا نداشتن پدر و مادر
برخی کودکان به دلیل داشتن معلولیت یا نقص عضو دچار احساس حقارت میشوند، برخی دیگر به دلیل محروم بودن از نعمت پدر یا مادر یا هر دو از این احساس رنج میبرند.
در بعضی موارد هم کودکان با وجود داشتن پدر و مادر اما به دلیل برخوردان نبودن از روابط عاطفی صحیح و عمیق در خانواده دچار احساس حقارت میشوند.
در هر صورت این کودکان از این حس راه فراری ندارند و فقط در صورتی که تبدیل به انگیزه و محرکی برای انجام اعمال مثبت و کارهای مفید شود میتوان از قدرت مخرب آن کاست.
والدین باید بسیار مراقب باشند باعث ناامیدی کودکانی که با برخی رفتارها سعی در برتر نشان دادن خود دارد نشوند زیرا به احتمال خیلی زیاد این کودکان احساس حقارت دارند و دقیقا در گذشته بسیار ناامید شدهاند که اکنون دچار این احساس هستند.
در چنین مواردی پدر و مادر باید به کودک خود بیشتر توجه کنند و به او ثابت کنند که واقعا برتریهایی دارد. این کار باعث میشود کودک احساس اعتماد به نفس بکند و به این باور درونی برسد که واقعا برتریهایی دارد و ریشه ی این احساس حقارت خشک بشود.
هرگز نباید برتریهای کودکان دیگر را وسیلهای برای انگیزه دادن برای پیشرفت کودک قرار دهند، زیرا معمولا نتیجهاش برعکس است و حقارت و خودکمبینی کودک شدیدتر میشود.
مقایسه شدن با دیگران
کودکانی که مداوم با افراد دیگر مقایسه میشوند به شدت احساس حقارت و ناتوانی میکنند. والدین هرگز نباید از فرزند خود بخواهند مانند شخص دیگری باشد، یا مقابل او مدام درباره فرد دیگری که آرزو داشتند مانند او باشند صحبت کنند. این کار یعنی اِعمال کردن ایدههای برآورده نشدۀ خود بر کودک، بدون در نظر گرفتن خصوصیات و تواناییها و علائق کودک و شرایطی که در آن به سر میبرد، در نهایت منجر به شکل گیری احساس حقارت شدید و خودکمبینی و عدم اعتماد به نفس در کودک میگردد.
نتیجه
باور داشتن و پذیرفتن کودک از سوی خانواده بسیار اهمیت دارد زیرا باعث رشد و تقویت عزت نفس در کودک و در نتیجه دوری از احساس حقارت و خودکمبینی میگردد. پدران و مادران تا حد ممکن باید رفتاری کاملا محترمانه با فرزندان خود داشته باشند تا در کودک این باور شکل بگیرد که شخصیت محترم و بسیار قابل قبولی دارد.
منبع: omidanacademy